گروه بینالملل مشرق - در یونان باستان به برگهای که اعتبار ویژهای برای یک شخص به صورت رسمی به اثبات میرسانید، میگفتند «دیپلماسی». دیپلماسی امروزه بیشتر به فن مذاکره بین کشورها اطلاق میشود، ابزاری در دستان سیاستمداران که در هرجایی بهکاری میآید. دیپلمات در دنیای امروز، مذاکرهکنندهای حرفهای است که اصول چانهزنی را بلد است، تاجری که مالالتجارهاش منافع دولتهاست. و آنچه برای دیپلماتها محوریترین مفهوم است، «منفعت» نام دارد. منافعی که عموما از آنها بهعنوان «منافع ملی» یاد میشود، اعم از بقای دولت – ملت، منافع کلان سیاسی، منافع کلان اقتصادی، منافع کلان امنیتی و بعضا منافع کلان ایدئولوژیک، محوریترین مفاهیمی هستند که دیپلماسی با آنها سر و کار دارد.
بر این اساس، دیپلماتها اصولا نمایندگان منافع کشورهای خود هستند. با این حال، چگونگی تعریف منافع ملی در کشورهای مختلف، روند و سیاق یکسانی ندارد. بدیهی است که برخی منافع مادی، برای هرکشوری میتواند مهم باشد، بقا، امنیت و منافع اقتصادی برای هر کشوری در نظام بینالمللی مهم است؛ اما، «منافع هویتی» هم منافعی هستند که بسیاری از کشورها بهدنبال آن میروند. درجه اهمیت منافع هویتی، طبعا از یک نظام سیاسی به نظام سیاسی دیگر متفاوت است. با این حال، روشن است که نظامهای ایدئولوژیک، به منافع هویتی اهمیت بیشتری میدهند.
در میان نظریات غالب روابط بینالملل، «سازهانگاران» بر این باورند که این هویتها هستند که به منافع شکل میدهند. هویت، به معنای انتظار نقش یک بازیگر بینالمللی است که در فرآیندی بسیار پیچیده شکل میگیرد. اینکه یک بازیگر در این «صحنه آنارشیک» چه نقشی برای خود تعریف کرده است، تعیین میکند که چه منافعی دارد و این منافع را چگونه باید دنبال کند. حتی ماهیت آن آنارشی هم در نگاه سازهانگاران، به برداشت کشورها و در نتیجه هویت آنها بستگی دارد.
انقلاب اسلامی ایران، کشوری را برساخت که در محیط بینالمللی، انتظاری انقلابی از نقش خود دارد. انتظار انقلابی از نقش، به تناسب، سیاستهای انقلابی و در نتیجه، دیپلماسی انقلابی میطلبد. بر این اساس، هویت انقلابی ایران، به دیپلماسی انقلابی جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا و سراسر جهان شکل داد.
* دیپلماتهای انقلابی
دیپلماسی انقلابی را هر دیپلماتی نمیتواند به پیش راند. دیپلمات انقلابی، در یک جمله دیپلماتی است که متغیرهای شخصیتی خود را با متغیرهای نقشگرایانه انقلابی تطبیق داده است و بهعبارت دیگر، آنچه را که نقشش اقتضا میکند، چون باوری شخصی و ایمانی نستوه، به جان خریده است.
توضیح آنکه، هر سیاستمدار یا دیپلمات، دارای دوگونه متغیر است که نوع رفتارهایش را تعیین میکند. متغیرهای شخصیتی و متغیرهای نقشگرایانه. متغیرهای نقشگرایانه، ناشی از آن نقشی هستند که دیپلمات به عهده میگیرد. بنابراین، دیپلماتی که در نقش یک دیپلمات برآمده از انقلاب اسلامی قرار میگیرد، با نقشهایی مواجه است که هویت انقلاب اسلامی برای او تعریف کرده است. متغیرهای شخصیتی هم همان متغیرهایی است که هر کس در درون شخصیت خود دارد و رفتارهایش را شکل میدهد. دیپلمات انقلابی آن دیپلماتی است که بین این دوگونه متغیر هماهنگی برآورده باشد.
حتما از مخیله مخاطب گرامی گذشته است که بعضا برخی دیپلماتها تلاش میکنند انقلابی بهنظر برسند، اما هر کاری میکنند موفق نمیشوند. کلمات انقلابی در دهان آنها چون وصلهای نچسب است. این از آن روست که شخصیتی غیرانقلابی در جایگاه یک دیپلمات انقلابی نشسته است.
* ... و اما مصداق دیپلمات انقلابی
منطقهای که بیش از هر نقطه جهان شاهد دیپلماسی هویتی – انقلابی ایران اسلامی پس از انقلاب اسلامی بوده است، منطقه خاورمیانه یا غرب آسیاست. در این منطقه، گفتمان انقلاب اسلامی توانسته است با تولید مفهوم مقاومت از دل تعالیم شریف اسلامی و دوران دفاع مقدس، محور مقاومت را ایجاد کند. منظور از این کلمات این نیست که محور مقاومت محوری صرفا ایرانی است بلکه منظور آن است که گفتمان انقلاب اسلامی و اقبال به آن از سوی ملتهای منطقه، نقشی شگرف در ایجاد آن داشته است.
در سالهای اخیر، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در سمت «معاون عربی و آفریقا»، شاهد یک دیپلمات انقلابی بود که در تاریخ سیام خرداد 95، به مسئولیتش در این سمت از سوی وزیر امور خارجه دولت دکتر حسن روحانی پایان داده شد.
حسین امیرعبداللهیان، متولد سال 1343 شمسی است. به این ترتیب، وی در زمان انقلاب اسلامی تنها 14 سال داشته و افکارش تحت تاثیر گفتمان انقلاب اسلامی شکل گرفته است. وی دارای مدرک دکتری روابط بینالملل از دانشگاه تهران است و به هر دو زبان انگلیسی و عربی مسلط است، بنابراین ابزارهای فنی لازم بهعنوان یک دیپلمات را در اختیار داشته است.
هنوز از خاطرات پاک نشده است، آنگاه که ایالات متحده و متحدانش به عراق لشکرکشی کردند و این کشور اسلامی را به تصرف خود درآوردند، این دیپلمات ایرانی که کارش را از سال 1371 شروع کرده بود، چگونه با تحلیلهای دقیق در شبکههای تلویزیونی، چهره متین خود را در افکار عمومی تثبیت کرد. او در آن دوران از معدود کارشناسانی بود که تئوری خروج صدام حسین، دیکتاتور سابق عراق از این کشور در پی حمله آمریکا را رد میکرد و نظرش بعدها با دستگیری صدام در عراق ثابت شد.
وی صاحب تالیفات متعددی است که منتشر شدهاند و چهره او را نهتنها بهعنوان یک دیپلمات، بلکه بهعنوان یک شخصیت علمی قابل احترام محفوظ میدارند.
هنر این دیپلمات انقلابی آن بود که تنها دیپلمات نبود، بلکه توانسته بود متغیرهای شخصیتی خود را با الزامات شغلیاش بهعنوان دیپلماتی در دستگاه دیپلماسی نظام جمهوری اسلامی ایران متناسب سازد. امیرعبداللهیان تا زمانی که بر سر کار بود بدون اتکا به پروپاگاندای تبلیغاتی و بدون جنجالسازی، همواره تلاش کرد حمایت ایران از محور مقاومت را تثبیت کند و هرچه در توان داشت در این زمینه بهکار گرفت.
وی در شرایطی عهدهدار معاونت عربی و آفریقای وزارت امور خارجه شد که کشورهای منطقه در تب انقلابهای عربی میسوختند. مواضع اثرگذار، انقلابی و هوشمندانه آقای امیرعبداللهیان در جریان بحران سوریه و همراهی تمامعیار او با مقاومت در این برهه حساس، هرگز از یادها زدوده نخواهد شد. او در دورانی عهدهدار این سمت بود که شاید تاریخ خاورمیانه، دورانی با آن سطح از تنشها را به یاد نداشته باشد.
حسین امیرعبداللهیان این هنر را داشت که از همان بدو بیداری اسلامی، بتواند میان انقلابهای اصیل مردمی در منطقه و شیطنتهای تکفیری – غربی تفکیک قائل شود، کاری که در آن دوران از بسیاری ساخته نبود. کم نبودند کسانی که تصورشان این بود که بحران سوریه هم شبیه به انقلاب تونس و مصر است اما آقای امیرعبداللهیان از ابتدا متوجه بود که بین این دو مقوله، تفاوت از زمین تا به آسمان است.
به هر حال، در شرایطی که منطقه همچنان در بحران میسوزد و شاید برای اولین بار بحثهای دیپلماتیک در خصوص سوریه و یمن جدی شده است، در تاریخ سیام خرداد که در دوران پس از انقلاب یادآور حوادثی است، شاهد برکناری آقای امیرعبداللهیان از سمتش بودیم. تردیدی نیست که این دیپلمات انقلابی هم در نقش مشاور وزیر خارجه و هم در نقشهای دیگری که احتمالا از این پس برعهده خواهد گرفت، باز هم قابلیتهای خود را بهنمایش خواهد گذارد.
صدالبته مقاومت اسلامی به مسیر خود ادامه خواهد داد. آقای جابری انصاری هم که اکنون جانشین دیپلمات انقلابی شده است، بیتردید دارای قابلیتهای قابل احترامی است که پیش از این در سمتهای مختلف از خود نشان داده است. امید است همان مسیر انقلابی، باز هم در معاونت عربی و آفریقای وزارت خارجه ادامه یابد و نقش آقای امیرعبداللهیان بهعنوان مشاور وزیر، نقشی تشریفاتی نباشد.
صحبتهایی هم در خصوص انتصاب حسین امیرعبداللهیان بهعنوان سفیر در میان است که البته از سوی منابع رسمی هنوز تائید نشدهاند.
پایان سخن اینکه، امیرعبداللهیان از این پس در هر نقشی باشد، مصداقی تمامعیار از یک دیپلمات انقلابی ارائه خواهد کرد. انقلاب اسلامی نیازمند تکثیر و تکثر این مصادیق است تا حقوق ملت ایران و منافع هویتی انقلاب اسلامی، پای میزهای مذاکره در ژنو، وین یا هر نقطه دیگری از کره ارض، به بازی گرفته نشوند.
در میان نظریات غالب روابط بینالملل، «سازهانگاران» بر این باورند که این هویتها هستند که به منافع شکل میدهند. هویت، به معنای انتظار نقش یک بازیگر بینالمللی است که در فرآیندی بسیار پیچیده شکل میگیرد. اینکه یک بازیگر در این «صحنه آنارشیک» چه نقشی برای خود تعریف کرده است، تعیین میکند که چه منافعی دارد و این منافع را چگونه باید دنبال کند. حتی ماهیت آن آنارشی هم در نگاه سازهانگاران، به برداشت کشورها و در نتیجه هویت آنها بستگی دارد.
انقلاب اسلامی ایران، کشوری را برساخت که در محیط بینالمللی، انتظاری انقلابی از نقش خود دارد. انتظار انقلابی از نقش، به تناسب، سیاستهای انقلابی و در نتیجه، دیپلماسی انقلابی میطلبد. بر این اساس، هویت انقلابی ایران، به دیپلماسی انقلابی جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا و سراسر جهان شکل داد.
دیپلماسی انقلابی را هر دیپلماتی نمیتواند به پیش راند. دیپلمات انقلابی، در یک جمله دیپلماتی است که متغیرهای شخصیتی خود را با متغیرهای نقشگرایانه انقلابی تطبیق داده است و بهعبارت دیگر، آنچه را که نقشش اقتضا میکند، چون باوری شخصی و ایمانی نستوه، به جان خریده است.
توضیح آنکه، هر سیاستمدار یا دیپلمات، دارای دوگونه متغیر است که نوع رفتارهایش را تعیین میکند. متغیرهای شخصیتی و متغیرهای نقشگرایانه. متغیرهای نقشگرایانه، ناشی از آن نقشی هستند که دیپلمات به عهده میگیرد. بنابراین، دیپلماتی که در نقش یک دیپلمات برآمده از انقلاب اسلامی قرار میگیرد، با نقشهایی مواجه است که هویت انقلاب اسلامی برای او تعریف کرده است. متغیرهای شخصیتی هم همان متغیرهایی است که هر کس در درون شخصیت خود دارد و رفتارهایش را شکل میدهد. دیپلمات انقلابی آن دیپلماتی است که بین این دوگونه متغیر هماهنگی برآورده باشد.
حتما از مخیله مخاطب گرامی گذشته است که بعضا برخی دیپلماتها تلاش میکنند انقلابی بهنظر برسند، اما هر کاری میکنند موفق نمیشوند. کلمات انقلابی در دهان آنها چون وصلهای نچسب است. این از آن روست که شخصیتی غیرانقلابی در جایگاه یک دیپلمات انقلابی نشسته است.
* ... و اما مصداق دیپلمات انقلابی
منطقهای که بیش از هر نقطه جهان شاهد دیپلماسی هویتی – انقلابی ایران اسلامی پس از انقلاب اسلامی بوده است، منطقه خاورمیانه یا غرب آسیاست. در این منطقه، گفتمان انقلاب اسلامی توانسته است با تولید مفهوم مقاومت از دل تعالیم شریف اسلامی و دوران دفاع مقدس، محور مقاومت را ایجاد کند. منظور از این کلمات این نیست که محور مقاومت محوری صرفا ایرانی است بلکه منظور آن است که گفتمان انقلاب اسلامی و اقبال به آن از سوی ملتهای منطقه، نقشی شگرف در ایجاد آن داشته است.
در سالهای اخیر، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در سمت «معاون عربی و آفریقا»، شاهد یک دیپلمات انقلابی بود که در تاریخ سیام خرداد 95، به مسئولیتش در این سمت از سوی وزیر امور خارجه دولت دکتر حسن روحانی پایان داده شد.
هنوز از خاطرات پاک نشده است، آنگاه که ایالات متحده و متحدانش به عراق لشکرکشی کردند و این کشور اسلامی را به تصرف خود درآوردند، این دیپلمات ایرانی که کارش را از سال 1371 شروع کرده بود، چگونه با تحلیلهای دقیق در شبکههای تلویزیونی، چهره متین خود را در افکار عمومی تثبیت کرد. او در آن دوران از معدود کارشناسانی بود که تئوری خروج صدام حسین، دیکتاتور سابق عراق از این کشور در پی حمله آمریکا را رد میکرد و نظرش بعدها با دستگیری صدام در عراق ثابت شد.
وی صاحب تالیفات متعددی است که منتشر شدهاند و چهره او را نهتنها بهعنوان یک دیپلمات، بلکه بهعنوان یک شخصیت علمی قابل احترام محفوظ میدارند.
هنر این دیپلمات انقلابی آن بود که تنها دیپلمات نبود، بلکه توانسته بود متغیرهای شخصیتی خود را با الزامات شغلیاش بهعنوان دیپلماتی در دستگاه دیپلماسی نظام جمهوری اسلامی ایران متناسب سازد. امیرعبداللهیان تا زمانی که بر سر کار بود بدون اتکا به پروپاگاندای تبلیغاتی و بدون جنجالسازی، همواره تلاش کرد حمایت ایران از محور مقاومت را تثبیت کند و هرچه در توان داشت در این زمینه بهکار گرفت.
حسین امیرعبداللهیان این هنر را داشت که از همان بدو بیداری اسلامی، بتواند میان انقلابهای اصیل مردمی در منطقه و شیطنتهای تکفیری – غربی تفکیک قائل شود، کاری که در آن دوران از بسیاری ساخته نبود. کم نبودند کسانی که تصورشان این بود که بحران سوریه هم شبیه به انقلاب تونس و مصر است اما آقای امیرعبداللهیان از ابتدا متوجه بود که بین این دو مقوله، تفاوت از زمین تا به آسمان است.
به هر حال، در شرایطی که منطقه همچنان در بحران میسوزد و شاید برای اولین بار بحثهای دیپلماتیک در خصوص سوریه و یمن جدی شده است، در تاریخ سیام خرداد که در دوران پس از انقلاب یادآور حوادثی است، شاهد برکناری آقای امیرعبداللهیان از سمتش بودیم. تردیدی نیست که این دیپلمات انقلابی هم در نقش مشاور وزیر خارجه و هم در نقشهای دیگری که احتمالا از این پس برعهده خواهد گرفت، باز هم قابلیتهای خود را بهنمایش خواهد گذارد.
صحبتهایی هم در خصوص انتصاب حسین امیرعبداللهیان بهعنوان سفیر در میان است که البته از سوی منابع رسمی هنوز تائید نشدهاند.
پایان سخن اینکه، امیرعبداللهیان از این پس در هر نقشی باشد، مصداقی تمامعیار از یک دیپلمات انقلابی ارائه خواهد کرد. انقلاب اسلامی نیازمند تکثیر و تکثر این مصادیق است تا حقوق ملت ایران و منافع هویتی انقلاب اسلامی، پای میزهای مذاکره در ژنو، وین یا هر نقطه دیگری از کره ارض، به بازی گرفته نشوند.